آقا رادین راه می رود...
سلام عزیزم پسر گلم بالاخره شما در سن 1 سال و 2 ماهگی (29 فروردین 94) راه افتادی نمی دونم چرا می ترسیدی راه بری با اینکه هیچ اتفاقی هم برات نیوفتاده بود.... همش دوست داری دستت رو بگیری به چیزی و راه بری این روزها خیلی شیطون شدی و نمیتونم ازت چشم بردارم همش دارم دنبالت میدوم ماشاالله سرت تو همه جا هست از سبد رختها گرفته تا کابینت ها و کشوها و جاکتابی و پشت مبل و ..... همچین پسری شدی شما خونمونو که دیگه نگو از دست شما همه چیز جمع شده رو میز پتو انداختم - دور میزها رو فوم چسبوندیم فرشها رو بهم چسبوندم تا فضای راه رفتنت رو فرش بیشتر باشه وای که خونمون خوشکل شده کارهایی ک...
نویسنده :
مامان نازنین
17:06